-
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۲۹ ب.ظ
-
۹۶۶
زید بن علىّ از پدرش امام سجّاد زین العابدین علیه السلام حکایت نماید:
روزى
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، انگشتر خود را به امام علىّ بن ابى
طالب علیه السلام داد و فرمود: این انگشتر را نزد حکّاک برده ، به او بگو
که بر نگین آن : ((محمّد بن عبداللّه )) نوشته شود.
امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام آن انگشتر را گرفت و پیش حکّاک برد واظهار داشت : بر نگین این انگشتر نقش کلمه ((محمّد بن عبداللّه )) حکّاکى کَنْده کارى نما.
حکّاک آن را پذیرفت ولیکن در هنگام کار، دست و قلم او خطا رفت و به جاى آن نقش ((محمّد رسول اللّه )) نوشته شد.
هنگامى
که امام علىّ علیه السلام خواست انگشتر را بگیرد، دقّت نمود؛ و چون دید
نقش ، غیر از چیزى است که دستور داده بود، به او فرمود: من چنین موضوعى را
نگفته بودم .
حکّاک اظهار داشت : بلى ، صحیح مى فرمائى ؛ ولیکن دستم به اشتباه رفت .
پس
حضرت آن انگشتر را گرفت و نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آورد واظهار
داشت : یا رسول اللّه ! حکّاک آنچه را گفته بودم ، انجام نداده ومدّعى است
که دستش خطا رفته است .
در این لحظه پیامبر خدا آن انگشتر را گرفت و پس از دقّت بر آن فرمود: اى علىّ! من محمّد بن عبداللّه هستم ، پس چرا ((محمّد رسول اللّه )) نوشته شده است و سپس انگشتر را به دست مبارک خود نمود؛ و چون صبح شد و بر انگشتر نگاه کرد، دید زیر آن نوشته شده است : ((علىّ ولىّ اللّه )).
پس
به همین جهت تعجّب حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فزونى یافت ، در همین
بین جبرئیل امین علیه السلام نازل شد و رسول خدا جریان را براى او بازگو
نمود.
جبرئیل در پاسخ اظهار داشت : آنچه را که تو خواستى نوشته شود گفتى ؛ و آنچه را که ما خواستیم نوشتیم .