-
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۳ ق.ظ
-
۹۵۸
-
شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ
-
۸۲۲
علت اینکه بیشتر افراد، کمتر به آرامش درونی میرسند، این است که مسیر زندگی را اشتباه میروند در حالی که روشهای بسیار سادهای برای رسیدن به آرامش وجود دارد که نه هزینه بردار است و نه نیاز به پزشک دارد. در این روش انسان باید خود را از درون خود اصلاح کند. اگر انسان از درون اصلاح شود حسادتها، چشم هم چشمیها، ریاست طلبی، وابستگی به دنیا، نام آورشدن، حرص و طمع مال و... از بین میرود چرا که از جمله عواملی که باعث سلب آرامش افراد میشوند اینها هستند.
به گزارش ایسنا، در نگاه اول باید دانست که آرامش در زندگی از بهترین نعمتهای الهی است که خداوند به انسان داده است. انسانی که در زندگی آرامش دارد، نگران نیست و افعال روزمره زندگی خود را به نحو احسن انجام میدهد. در مواردی مشاهده میکنیم که برخی از خانوادهها که شاید در ظاهر یک آسایش و آرامش نسبی دارند اما وقتی به درون زندگی آنها مراجعه میکنیم میبینیم که زندگی آنان بعضا در مواردی دارای اضطراب و استرس و افسردگی روزمره است.
در منابع دینی و روایی وارد شده است که دعا یکی از راههای ارتباط با پروردگار هستی است که آرامش بینظیری را به فرد میبخشد. در قرآن وارد شده است که دل انسان تنها با یاد خدا آرامش مییابد" أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" از همین رو نیز دعاهایی که برای آرامش، اعصاب و روان در قرآن وارد شده است.
یکی دیگر از موارد آرامش از منظر دین "راضی بودن به رضای خداوند" است. "صبر بر حوادث" و "شکر بر نعمتهای خداوند" هم از دیگر عوامل آرامش بخش در وجود انسان است.
امام علی(عیه السلام) میفرمایند: اگر به آنچه که میخواستی نرسیدی از آنچه هستی نگران نباش. (نهج البلاغه حکمت ۶۹)
حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: مثلا اگر قرار بوده به یک مقام و پست ویژه برسی ولی به هر نحوی نرسیدی این جریان تو را نگران نکند، چون این نگرانی مایه سلب آرامش تو میشود.
حضرت علی(علیه السلام) در جای دیگر میفرمایند: هر گاه آنچه را که میخواهی نیست پس آنچه را که هست بخواه. (غررالحکم ج۳ ص۱۳۵). مطالبات انسان اگر بنا بر چیزهای موجود باشد مایه آرامش اوست در غیر این صورت گمشدهای دارد که هرگز پیدا نخواهد شد.
نقطه مقابل " رضایتمندی و صبر و شکر" مسائلی وجود دارد که باعث سقوط انسان میشود. اگر انسان راضی نباشد میشود شاکی و اگر صبور نباشد جزع و کفر میکند و اگر شاکر نباشد نقطه مقابل آن میشود کفران. عوامل دیگری هم از جمله نظم، تلاش و کوشش، پاکیزگی و نظافت، برنامهریزی صحیح و ... باعث آرامش انسان میشود.
-
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۵۵ ب.ظ
-
۸۸۴
به گزارش مشرق، حالا دیگر به یک معمای حلشده میماند. اما قبلتر از اینها باید حدس میزدیم آن مرد بزرگ - که انگار ظرف این دنیا از نگهداریاش عاجز بود- ریشه در وادی پهلوانان دارد. باید حدس میزدیم دست از دنیا شستهای که هرکجا مظلومی را در حصر و عُسر میدید، برای نجاتش سر از پا نمیشناخت، باید همنفس جوانمردان بودهباشد. باید زودتر شستمان خبردار میشد سردار دلها قبل از به تنکردن لباس رزم با دشمنان انسان و انسانیت، در گودی که ساخته شده برای بزرگترین نبرد همیشه تاریخ، دشمن سرکش درونش را خاک کرده است.
سابقه ورزش پهلوانی و زورخانهای، از آن زوایای پنهان یا کمتر دیدهشده زندگی و فعالیتهای شهید سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» است. ۱۷ شوال، سالروز غزوه خندق و جنگ حضرت علی (ع) با عمرو بن عبدود، روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای، فرصت مبارکی است برای کند و کاو در این حوزه از زندگی و خاطرات سردار دلها. به همین بهانه، به سراغ سرهنگ بازنشسته «حمید مهرابیپور»، یکی از قدیمیترین دوستان حاج قاسم و همباشگاهی او در ایام جوانی رفتهایم تا برایمان از حالوهوای فرمانده فراموشنشدنی جبهه مقاومت در دنیای ورزش و تاثیرپذیریاش از فضای زورخانه و نَفَس پهلوانان بگوید.
*دوستی شما با سردار، از آن دوستیهای ریشهدار بود که ۴۲ سال ادامه داشت. این رفاقت، شروع جذابی هم داشته. برای حسن مطلع این گفتگو، برایمان بگویید اولین بار چطور با حاج قاسم آشنا شدید؟
- شروع آشنایی من با سردار به اواسط سال ۵۶ برمیگردد؛ مقطعی که در باشگاه «رفاه کارگران»، در انتهای خیابان «ناصریه» (چهارراه کار کرمان) پرورش اندام کار میکردم. همانجا برای اولین بار حاج قاسم را دیدم و بعد از آن، بهاتفاق ایشان و سردار شهید حاج «احمد عبداللهی» (جانشین گردان ۴۰۸ غواص لشکر ۴۱ ثارالله (ع)) در رشته پرورش اندام تمرین میکردیم. درواقع جوانان ۲۰، ۲۱ سالهای بودیم که ورزش، علاقه مشترکمان بود.
در ادامه که صمیمتمان بیشتر شد، متوجه شدم حاج قاسم از یکی دو سال قبل، زورخانه هم میرفته و ورزش پهلوانی کار میکند. آن وقتها، به زورخانه مرحوم «عطایی» در خیابان شهید چمران، روبهروی مسجد امام زمان (عج) رفتوآمد داشت و کنار پهلوانان در گود زورخانه ورزش میکرد.
زورخانه مرحوم «عطایی» - کرمان- دهه۵۰- حاج قاسم سلیمانی، نفر وسط
*پس حاج قاسم همزمان با پرورش اندام، ورزش زورخانهای هم کار میکرد؟
- بله. ورزش پهلوانی، ویژگیهای معنوی و اخلاقی خاص خودش را دارد که موردتوجه سردار بود و او را جذب میکرد. از آن طرف، ایشان مثل همه ورزشکاران دوست داشت بدن ورزیدهای هم داشتهباشد و بهاصطلاح خوشهیکل باشد. به همین دلیل همزمان با ورزش زورخانهای، پرورش اندام را هم شروع کرد تا بدنش روی فرم بیاید.
خودش میگفت: ورزشی مثل پرورش اندام، یک ورزش انفرادی است برای اینکه امثال ما، هیکلی درشت کنیم تا دیگران ببینند و تعریف کنند. اما در زورخانه و در ورزش پهلوانی، فضای معنوی خاصی وجود دارد که انسان را میبَرَد به حال و هوای عالَم مردانگی و غیرت؛ بنابراین سردار از ورزش پهلوانی در بُعد معنوی حظ میبُرد و برای تکمیل بُعد جسمانی و تقویت بدنش هم به باشگاه میآمد و ورزش پرورش اندام کار میکرد.
هتل کسری- سال۱۳۵۴- در جمع مدیر و کارکنان هتل- حاج قاسم، نفر اول از سمت چپ
مزاحم ناموس باید ادب شود!
*تا بوده، شنیدهایم اهالی زورخانه و باستانیکاران همیشه در دستگیری از نیازمندان و احقای حق مظلومان، پیشقدم بودهاند. آن روزها آیا چنین روحیاتی را در حاج قاسم هم میدیدید؟
- حضور در فضای زورخانه حتماً در تقویت حس ظلمستیزی، دفاع از مظلومان و دفاع از نوامیس در وجود حاج قاسم که آن موقع یک جوان کمسنوسال بود، مؤثر بود. خودش یک بار تعریف میکرد در سال ۵۴ که ۱۹ ساله بود و در هتل کسری سر چهارراه ارگ کرمان کار میکرد، در روز عاشورا در خیابان میبیند یک پاسبان شهربانی برای دخترخانمی ایجاد مزاحمت میکند و دختر هم که دستش به جایی نمیرسید، با گریه از آن محل دور میشود. این موضوع خیلی برای سردار ناراحتکننده بود، خصوصاً، چون در روز بزرگی مثل عاشورا اتفاق افتادهبود. اینطور میشود که با پسرعمویش، «احمد سلیمانی» قرار میگذارند این کار مأمور شهربانی را بیجواب نگذارند و او را ادب کنند؛ بنابراین همان شب در یک موقعیت مناسب و وقتی خیابان خلوت بود، سراغ آن پاسبان میروند و سردار هم با استفاده از آمادگی بدنی که داشت، با فن جفتپا روی کمر آن پاسبان، او را نقش زمین میکند. خلاصه ماموران شهربانی خبردار میشوند و خودشان را به آنجا میرسانند و میریزند داخل هتل تا این دو جوان خلافکار را دستگیر کنند. اما سردار و پسرعمویش با زیرکی زیر تخت یکی از اتاقهای هتل پنهان میشوند و دست ماموران به آنها نمیرسد.
البته وقتی دوستیمان با سردار عمیقتر و ارتباطمان تنگاتنگتر شد، متوجه شدیم این روحیه پهلوانی، مردانگی، ایثار و فداکاری که حاضر بود جانش را برای دیگران بدهد، به خیلی سال قبل برمیگردد و درواقع، این روحیه از همان دوران نوجوانی در وجود ایشان شکل گرفته بوده.
*چطور؟ چه نشانههایی در گذشته ایشان پیدا کردید که به این نتیجه رسیدید؟
- سردار در خاطراتش از دوران کودکی و نوجوانی و دوران مدرسه، تعریف میکرد یکبار وقتی دیدهبود همکلاسیاش مداد ندارد، همانجا مداد خودش را از وسط شکستهبود و به دوستش دادهبود تا او هم بتواند مشقش را بنویسد. یا یک روز دیگر وقتی متوجه شدهبود همشاگردیاش دفتر ندارد، دفترش را که پدرش برایش خریدهبود به دوستش دادهبود و آن طرف، برگهای دفتر برادرش را نصف کردهبودند و با هم از آن استفاده کردهبودند. از همه اینها زیباتر، کاری بود که حاج قاسم برای پدرش انجام دادهبود.
در جمع اعضای ورزش پهلوانی و زورخانهای استان کرمان- سال۱۳۵۴- حاج قاسم، نفر اول، ایستاده از چپ
وقتی پسر، ضامن پدر میشود
*برایمان تعریف کنید.
- سردار تعریف میکرد اوایل دهه ۵۰ و در دوره نوجوانی بههمراه پسرعمویش، سردار شهید احمد سلیمانی، از روستایشان، «قنات مَلِک»، به شهرستان «رابُر» و بعد به کرمان آمدند و مشغول کارگری شدند. ماجرا از این قرار بود که پدر سردار یک بدهی ۹۰۰ تومانی و عمویش (پدر احمد) بدهی ۵۰۰ تومانی بابت وام کشاورزی به دولت داشتند و هیچکدام هم قادر به پرداخت بدهیشان نبودند. به همین دلیل این دو پسر نوجوان با هم عهد و پیمان میبندند که برای پرداخت بدهی پدرانشان، به کرمان بروند و کار کنند و پول دربیاورند. بعدها هم برادران سردار به آنها ملحق میشوند و خلاصه با کار و تلاش و زحمت موفق میشوند پول لازم را فراهم کنند و دین پدرشان را ادا کنند.
*بنابراین قاسم سلیمانی آن روزها، یک جوان خودساخته، سالم و پهلوان بود.
- بله. بهطور کلی، جوانانی که اهل ورزش هستند، اغلب زندگی سالمتری در پیش میگیرند و از بسیاری از آفتها و رفتارهای ناپسند دور میشوند. ایشان هم همینطور بود. ضمن اینکه روحیات خاصی هم داشت. باشگاه بدنسازی ما از ساعت ۴ بعدازظهر تا ۱۰ شب دایر بود، اما روحیه حاج قاسم و احمد عبداللهی طوری بود که ما فقط تا دم غروب آنجا ورزش میکردیم. موقع اذان مغرب، ورزش را تعطیل میکردیم و برای نماز به مسجد بازار شاه (امام زمان (عج) فعلی) میرفتیم.
سردار بیشتر عشق و گرایش به ورزش پهلوانی و فضای معنوی آن داشت و همان روحیات هم باعث شد سالها بعد، چه در دوران دفاع مقدس، چه بعد از آن در بحث مقابله با اشرار در شرق کشور و در نهایت در جبهه مقاومت، آنطور از خود ایثار و ازخودگذشتگی نشان دهد.
سرهنگ «حمید مهرابی پور» و شهید حاج قاسم سلیمانی در ایام جوانی
فرمول حاج قاسم برای برکت در کار و زندگی
*از آن زمان، ارتباط شما با حاج قاسم هیچوقت قطع نشد. روزگار در سالهای بعد، شما و رفیقتان را به کجاها کشاند؟
- همینطور است. دوستی ما تا شهادت سردار ادامه پیدا کرد. ما ۵، ۶ ماه در باشگاه پرورش اندام با هم ورزش میکردیم و بعد از آن، با اوجگیری تحرکات انقلاب در کرمان، ما هم به جمع انقلابیون ملحق شدیم. فعالیتهای حاج قاسم بیشتر در قالب حضور در تظاهراتهای ضدحکومتی بود. در حوادث مسجد جامع کرمان هم حضور فعال داشت. کلاً مسجد، پاتوق حاج قاسم بود و اعتقاد خاصی به آن داشت. آن موقع، در خیابان ناصریه خانه گرفتهبودند. سردار مقید بود هر روز اول صبح از در شرقی مسجد جامع که در همان خیابان بود، وارد میشد، چارچوب در مسجد را میبوسید و از در غربی آن خارج میشد و بعد، میرفت به طرف محل کارش. میگفت: «این کار، مایه برکت روز و کار من است.»
بعد از مسجد جامع، مسجد امام بهعنوان کانون فعالیتهای انقلابی در کرمان شناخته میشد. آنجا سخنرانهای شاخصی مانند حجتالاسلام «محمودی گلپایگانی» منبر میرفتند که با صحبتهایشان بسیاری از جوانان را جذب جریان انقلاب کردند و از آنها چهرههایی پایبند انقلاب و نظام و دفاع از ملت ساختند. حاج قاسم و پسرعمویش، شهید احمد سلیمانی هم از پامنبریهای ثابت و مریدان ایشان بودند.
به هر حال، مجموع این عوامل؛ لقمه حلال پدر زحمتکش حاج قاسم، آن عرق مذهبی که در وجودش بود و آن روحیه پهلوانی و جوانمردی و فداکاری که از حضور در کنار پهلوانان ورزش زورخانهای کسب کرد، زمینه را فراهم کرد که قاسم سلیمانی ما شد سردار دلها.
*گویا در اوج فعالیتهای انقلاب، یک تجربه هیجانانگیز هم داشتید؟
- بله. در یک مقطعی، من و شهید «اکبر محمدحسینی» تصمیم گرفتیم مجسمه شاه را که در میدان آزادی فعلی شهر کرمان بود، پایین بیاوریم. تعدادی از جوانان انقلابی مسجد جامع ازجمله حاج قاسم برای این کار اعلام آمادگی کردند. البته ایشان آن روزها برای تمام فعالیتهای ضد رژیم پهلوی آماده بود. ۳ شب برای آن کار برنامهریزی کردیم، اما در ۲ شب اول، شرایط برای اجرای نقشهمان فراهم نشد. باید کمپرسی به محل میآوردیم و... و با توجه به حضور نیروهای شهربانی در خیابان، امکانپذیر نمیشد. اما بالاخره در شب سوم، مجسمه پایین کشیدهشد و این حرکت جوانان انقلابی، حسابی در کرمان سر و صدا بهپا کرد.
سرباز فراری حکومت پهلوی، محبوبترین فرمانده شد
*گفتید حاج قاسم برای تمام فعالیتهای ضد حکومتی، آماده بود...
- بله. مثلاً من یک سال از حاج قاسم بزرگتر بودم و سال ۵۳ تا ۵۵ رفتم خدمت سربازیام را انجام دادم. ایشان هم قاعدتاً دیگر تا سال ۵۵ باید برای خدمت اقدام میکرد، اما نکرد. اصلاً بنا نداشت این کار را بکند. دوست نداشت در نظام پهلوی خدمت سربازیاش را انجام دهد؛ و عاقبت هم سربازی نرفت. اما همین جوان، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل به یکی از سربازان شایسته و فرماندهان شاخص نظام جمهوری اسلامی شد. به جرات میتوانم بگویم در ایران که هیچ، این سابقه سربازی، در تمام دنیا بیسابقه است. واقعیت این است که سردار سلیمانی قریب به ۴۰ سال، پوتین از پایش درنیامد.
در ادامه مطلب بخوانید...
-
سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ
-
۸۳۱
-
پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۵۹ ب.ظ
-
۸۴۱
دریافت
حجم: 18.1 مگابایت
توضیحات: التماس دعا
-
پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۳۳ ب.ظ
-
۱۰۷۱
-
پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۵۰ ق.ظ
-
۱۱۷۳
-
شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۶ ق.ظ
-
۸۴۵
«تداوم اپیدمی ویروس منحوس کرونا در جهان و ایران، چالش های متعدد اجتماعی، اقتصادی و معیشتی را بهویژه در میان اقشار آسیبپذیر ایجاد کرده است. لذا لزوم تقویت همبستگی و همدلی در میان آحاد مردم برای ترویج فرهنگ ایثار و فداکاری و به تعبیر مقام معظم رهبری «کمک های مومنانه» به اقشار نیازمند جامعه، از جمله الزامات راهبردی برای برونرفت از تبعات اجتماعی و اقتصادی بحران کرونا به شمار می آید.»
به گزارش ایسنا، حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین مختاری- رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم - به مناسبت ولادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در یادداشتی آورده است:
حال در آستانۀ ولادت با سعادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، رزمایشهای کمکهای مومنانه مواسات و همدلی برای کمک به نیازمندان و محرومان در اقصی نقاط کشور آغاز شده است که کارکردهای بیبدیل آن در تقویت تعاون و همکاری و مسئولیتپذیری و انسجام اجتماعی و استحکام بنیان خانواده و کاهش فقر و هم نوایی فراگیر با نیازمندان جامعه، انکار ناپذیر است.
کمکهای مومنانه برگرفتۀ از سیرۀ کریم اهل بیت(علیه السلام)
بی تردید حصول این دستاورد مهم و بسط و گسترش کارکردهای معرفتی کمک های مومنانه در جامعۀ اسلامی، منبعث از مکتب اهل بیت (علیه السلام) است که شاخصه های کلیدی این مسأله را می توان در سیره و سبک زندگی امام مجتبی (علیه السلام)، به عنوان اسوۀ انفاق و ایثار و کرامت مشاهده نمود.
در تبیین این مهم باید گفت، اثبات صفت برجسته جود و بخشش در وجود مبارک کریم اهل بیت (علیه السلام) به شدت خودنمایی می کند. به نحوی که آن حضرت در کمک به محرومان و دست گیری از بیچارگان، شهرۀ عام و خاص بود.
در واقع کمک به فقرا از جمله فعالیت ها ی راهبردی امام (علیه السلام) در مدینه بود که عمدۀ این کمک ها از عایدات موقوفات و صدقات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و اموال شخصی آن حضرت تأمین می شد.
کمک به فقرا و مستمندان آنچنان در سیرۀ امام مجتبی علیه السلام اهمیت داشته است که آن حضرت دو بار نیمی از ثروت خود را صدقه داد.
در بیان اوج بخشندگی امام مجتبی(علیه السلام) همین بس که آن حضرت همه اموال خود، حتی کفشهای خود را در راه خدا صدقه دادند. ابن عساکر به سندش از عامر نقل کرده که گفت: «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَاسَمَ اللَّهَ مَالَهُ مَرَّتَیْنِ حَتَّی تَصَدَّقَ بِفَرْدِ نَعْلِهِ؛ حسن بن علی اموالش را دو بار با خدا تقسیم نمود. حتی این که به یک عدد از نعلینش صدقه داد.»
هیچگاه فقیری را نا امید نمی کرد
در واقع آن حضرت پناهگاه دل های نیازمندان بود و تا حد ممکن دیگران را ناامید نمی ساخت و هیچ فقیری از در خانه او دست خالی بازنمی گشت، حتی اگر نزد امام (علیه السلام) چیزی نبود که به نیازمند بپردازد، لیکن آن حضرت با رفتاری کریمانه، خشنودی فرد نیازمند را محقق می ساخت.
روزی مردی فقیر از امام مجتبی (علیه السلام) درخواست کمک کرد. آن حضرت چیزی در دست نداشتند و چون نمی خواستند آن فرد را ناامید برگردانند، او را به سوی بارگاه خلیفه راهنمایی کردند تا خلیفه را در سوگ دخترش تسلیت بدهد و بدین وسیله، صله ای دریافت دارد.
به ایشان گفتند چرا هیچ گاه فقیری را مأیوس برنمیگردانید؟ در پاسخ فرمودند: «من خود، دست نیاز بر درگاه خدا دارم و به الطافش امیدوارم. به همین دلیل، شرم دارم از این که خود فقیر باشم و فقیری را مأیوس برگردانم. خدای بزرگ مرا عادت داده است که نعمتهای فراوانش را بر من ارزانی دارد و من نیز او را عادت داده ام که نعمتهایش را به مردم ببخشم.»
حقیقت کمک مومنانه در سیرۀ امام مجتبی(علیه السلام)
تأمل در سیرۀ کریم اهل بیت (علیه السلام) نشان می دهد آن حضرت علاوه بر اصل انفاق و حمایت از فقرا و نیازمندان، حقیقت کمک مومنانه را برای آحاد جامعه روشن ساخته است که همان حفظ عزت، کرامت و شخصیت فرد نیازمند می باشد.
لذا آن حضرت به هیچ وجه راضی نبودند، عزتمندی و آبروی انسان نیازمند تضعیف گردد. به همین دلیل، گاه با دریافت نامه و گاه از پشت در به نیازمندکمک می کردند تا با او مستقیماً روبه رو نشوند.
آری بخشش های امام به گونه ای نبود که نیازمندان از دریافت کمک، احساس حقارت کنند که این مسأله از روح بزرگ و همت والای آن پیشوای عالی مقام حکایت دارد.
در مجموع این روش مهم تربیتی و اخلاقی در کرامت حسنی، در زمان کنونی که بسیاری از افراد جامعه خود از مشکلات عدیدۀ اقتصادی رنج می برند، می تواند آثار و برکات مختلفی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ارتقای همدلی و هم نوایی مادی و معنوی آحاد مردم با اقشار آسیب پذیر جامعه به همراه داشته باشد.
گفتنی است ابعاد انفاق و کرامت امام مجتبی (علیه السلام) در این نگاشته، اگر چه به قطره ای از دریای کرم و جود آن بزرگوار اشاره کرده است، لیکن پیوند ناگسستنی مردم مسلمان و انقلابی ایران با مکتب اهل بیت(علیه السلام) به ویژه سیرۀ کریمانۀ امام حسن مجتبی (علیه السلام)، تجلی از خودگذشتگی و کمک های مومنانه مردم متدین و روزه دار ایران را در حمایت فراگیر از محرومان و نیازمندان جامعه در شرایط سخت کرونایی را به منصۀ ظهور خواهد رساند.
۱.حیات الامام حسن، ج ١، ص ٣١٦ ؛ انساب الاشراف، ج ١، ص ٣١٩ ؛ طبقات الکبری، ج ١، ص ٢٣.
-
چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۲۳ ب.ظ
-
۸۴۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، به تازگی ویدئویی از بازیگر سرشناس کشورمان در فضایمجازی منتشر شده که با واکنش منفی کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شده است. در این ویدئو، سحر قریشی در فضای آزاد در حال پیادهروی است و بعد از رفتن به سمت یک پاکبان محترم و گفتن این جمله که ما لباسمان را با هم ست کردیم، با واکنش پاکبان مواجه میشود که میگوید: «برو».
سپس قریشی در حالی که با صدایی بلند میخندد، خطاب به دوستانش میگوید: «همین مونده بود که این بگه برو...» و به خندههایش ادامه میدهد.
حال این سوال پیش میآید که این نگاه از بالا به پایین از کجا سرچشمه میگیرد و چرا بعضی افراد هستند که اجازه هرگونه رفتاری با دیگران را به خودشان میدهند؟ در خور ذکر است که در این مطلب، ریشههای چنین رفتارهایی به صورت کلی مورد بررسی قرار میگیرد و ممکن است درباره این مصداق خاص، صدق نکند.
احترام گذاشتن به دیگران به اندازه ثروتشان
متاسفانه در جامعه کنونی ما شاهد نوعی رویکرد هستیم که بعضی افراد به دیگران به اندازه ثروت و جایگاه اجتماعیشان احترام میگذارند. در نتیجه افراد فرودست و کم درآمد جامعه به صورت اتوماتیک در دیدگاه این افراد از چرخه احترام و عزت اجتماعی خارج میشوند و نتیجه آن رفتارهای اینچنینی میشود. افرادی که قشر کارگر و پایین دست جامعه را لایق احترام و تکریم نمیدانند و دست به رفتارهایی میزنند که به دور از ادب است.
کسر شأن دانستن ارتباط با افراد پایین دست
نکته بعدی نوعی خودشیفتگی در بعضی افراد مشهور و دارای موقعیت اجتماعی بالاست که برایشان دردسرساز میشود. این افراد فقط خود را مستحق معاشرت با افراد ثروتمند و دارای طبقه بالای جامعه میدانند و مراوده و ارتباط با افراد پایین دست را کسر شان خود میدانند و از دیدگاه آنها، افراد این چنینی تنها میتوانند آنها را تحسین و تکریم کنند و حق اظهارنظر و داشتن نظر مستقل را ندارند. در شرایطی بدتر، بعضی از آنها بر این تصور هستند که ارتباط با افراد ضعیف و فرودست به وجهه آنها آسیب میزند و به قول معروف از کلاسکاری آنها کم میکند.
معیار عزت و احترام را بشناسیم
به انسانهای با اخلاق از همان دوران کودکی آموخته شده که به تمامی افراد فارغ از موقعیت و درآمد آنها احترام بگذارند و تمامی انسانها بدون توجه به رنگ پوست و جنسیت و درآمد، قابل احترام هستند.
در رفتارهای چنین افرادی به کارگر خدماتی همانقدر احترام و عزت گذاشته میشود که به پزشک یا بزرگان. شاید بهتر است نظام آموزش و پرورش کشور در این زمینه تلاش بیشتری کند و اخلاقیات و روشهای انسان بودن را با دقت بیشتری به کودکان آموزش دهد تا شاید حداقل در نسلهای بعدی، معیار عزت و احترام میزان نفعی که از شخص مقابل گیرمان میآید، نباشد. یا شاید مراوده با افراد مشهور و ثروتمند باعث افتخارمان نشود و افراد را صرف نظر از جایگاه و طبقه اجتماعی، به خاطر طرز فکر و اخلاقشان بخواهیم و به آنها احترام بگذاریم.